یک بار سر کلاس زبان در دانشگاه استادمان گفت خانهی رویاییتان را توصیف کنید. بچهها از خانههای ویلایی در سوئد و کانادا شروع کرده بودند تا خانههای ساحلی در استرالیا. به من که رسید گفتم خرمشهر! خانهای با معماری سنتیِ ایرانی با حوض وسطش و گلدانهایِ بغلش با آشپزخانهای که بوی ترشی پرش کرده و ظروف سفالیش! فرشهای رنگی رنگی دستبافت و طاقچهی آینه و قرآن به رویش و نهایتا اتاقی پر از کتابهای فلسفهیِ شرق و غرب... استادمان اول تعجب کرد بعدش لبخند زد و پرسید آیا اهل خرمشهرم؟! وقتی گفتم نه تعجبش بیشتر شد. ولی باید خرمشهر رفته باشی تا بدانی چادر عربی و دستهای گُلگلیِ حناکشیده شده و سمبوسهی پیرمردانِ بغل مسجد جامع چه حجمی از هیجان و زندگی را به رگهایت تزریق میکنند! هیچوقت باور ندارم که زندگی در جای دیگر یا زمانی دیگر است! زندگی در منی دیگر است. آن منی که در خرمشهر شکل دیگری به خود میگیرد..., ...ادامه مطلب
عید که تمام شد، سفره هفتسینها هم جمع شد اما من دلم برای ماهیهایی میسوزد که از حالا تا روز مردنشان مجبورند در تُنگهای کوچک با آب شیر زندگی کنند. از اولش هم من مخالف ماهی گرفتن بودم اما همه گفتند: سفره هفتسین که بی ماهی نمیشه! آرخش هم ماهی خریدند. دو تا ماهی توی یک تُنگ، تُنگی که با نصف یک بطری آب معدنی پر میشود! حالا عید تمام شده و من هر بار از جلوی ماهیها میگذرم باید برایشان توضیح بدهم که من میدانم که جایشان تَنگ است و خیلی شرمندهام و مدام خودم را شماتت کنم که کی میگه سفره هفتسین بی ماهی نمیشه؟!! حالا میخواهم ماهیها را بندازم توی , ...ادامه مطلب
از همه جای خانهها فقط تراسشان را دوست دارم! آن قسمت جدا شده و بیرون مانده از خانه که به تو اجازه میدهد بنشینی و چشمهایت را خیره کنی به افقی دور و در حلقهی بینهایت افکار مبهمت غوطهور شوی...,جدا مانده,درباره فیلم جدا مانده,فیلم جدا مانده,فیلم جدا مانده بازیگران,دانلود فیلم جدا مانده,ارغوان شاخه جدا مانده من,آتشی ز کاروان جدا مانده,نقد فیلم جدا مانده,اتشي زكاروان جدا مانده,فیلم سینمایی جدا مانده ...ادامه مطلب